شهادت علي بن موسي عليه‌السلام 
وقتي موسي بن جعفر(ع)، پس از زندانهاي طولاني و شكنجه‌هاي مداوم در زندان به شهادت مي‌رسد و با اين حال، هارون سعي مي‌كند، شهادت آن گرامي را، مرگي طبيعي جلوه دهد! بديهي است كه مأمون نيز از اين تلاش دريغ نكند. 
اين است كه برخي وفات امام را به خوردن انگور و گروهي به مرگ طبيعي و دسته‌اي به بدخواهي و دسيسه عباسيان نسبت داده‌اند و جمعي هم چون شيعه، شخص مأمون را عامل مسموميت و شهادت آن گرامي دانسته‌اند. 
از نظريه اول كه سخيف‌ترين نظريه است و سعي دارد علاوه بر پوشاندن جنايت مأمون، وجهه معنوي امام را نيز مخدوش سازد، بايد كريمانه گذشت، زيرا نسبت چنان امري به امام كه خود حكيم و خردمند و زاهد است و به ديگران دستورالعملهاي بهداشتي مي‌دهد، جز از سر عداوت و غرض‌ورزي و يا ناآگاهي نمي‌تواند باشد. 
مگر اين امام نيست كه در «رساله ذهبيه» به مأمون مي‌نويسد: «اي مأمون! جسد به منزله زميني است كه آباداني آن به مراقبت بسيار نيازمند است. اگر بيش از اندازه به آن آب برسد محصولش فاسد خواهد شد و اگر آب به آن نرسد از تشنگي خواهد مرد... بايد نيك بينديشي و بنگري كه چه چيزي با طبيعت تو سازگار است و آن را نيرومند مي‌سازد و چه چيزي زيان‌آور است و سلامت تو را به خطر خواهد انداخت. پس اندازه‌گيري در خوراك را همواره در نظر داشته باش... پيش از آن كه كاملاً سير شوي از خوردن دست بردار كه به صلاح جسم و سلامتي توست و سبب رشد عقلاني تو خواهد بود.» 
آيا ممكن است امام با اين دانسته‌ها و معارف و با آن شخصيت معنوي و الهي، در نتيجه بي‌مبالاتي در خوردن، زمينه مرگ خويش را فراهم كند!؟ 
در ميان نويسندگان و تاريخ‌نگاران برخي مانند ابن جوزي، احمد امين، يعقوبي و... بر اين عقيده‌اند كه امام به كسالتي مبتلا شد و به مرگ طبيعي، در طوس درگذشت و مسموميتي در كار نبوده است. 
ابن جوزي مي‌نويسد: «بعضي بر اين باورند كه مأمون، علي بن موسي الرضا(ع) را مسموم ساخته است، ولي اين ديدگاه پذيرفته نيست، زيرا خليفه از درگذشت امام به شدت نگران شد و چندين روز گرد خوردنيها و نوشيدنيها و لذتهاي گوناگون نرفت، حتي هنگام ورود به بغداد با لباس سبز وارد شد، در حالي كه حدود يك سال از ماجراي رحلت حضرت مي‌گذشت. وفات امام در اثر كسالتي بود كه در طوس بر آن جناب عارض شد.» 
احمد امين چنين مي‌نويسد: «به گمان من عبدالله مأمون در كارش خلوص داشت، لكن مقدر چنين بود كه حضرت در اثر كسالت سه روزه در گذرد.» 
آنگاه وي مي‌افزايد: «گرچه مورخان شيعه ادعا كرده‌اند كه مأمون به دليل نارضايتي از نتايج ولايتعهدي، حضرت را مسموم ساخت، ولي با توجه به تأثر شديد خليفه بعيد است كه او چنين اقدامي كرده باشد. علاوه بر اين كه مأمون هنگام ورود به بغداد، همچنان لباس سبز را كه شعار علويان بود بر تن داشت و از نيروهاي نظامي و درباريان نيز خواسته بود تا چنين كنند؛ هر چند پس از مدتي چون عباسيان را از اين شيوه ناراضي يافت آن را تغيير داد. به هر حال با توجه به چنين قراين و شواهدي اگر امام مسموم هم شده باشد، شخصي غير از مأمون آن را مرتكب شده است.» 
يعقوبي نيز ضمن شمارش و بررسي حوادث سال 203 ه‍ . ق مي‌نويسد: «علي بن موسي بن جعفر در قريه‌اي كه به آن نوقان مي‌گفتند درگذشت و بيماري وي بيش از سه روز به طول نينجاميد.» 
ساده‌انديشي و جمود از مورخاني كه قرنها قبل مي‌زيسته‌اند دور از انتظار نيست، ولي از نويسنده‌اي چون احمد امين كه در روزگار خودش گريه استعمار را بر غارت مستعمرات ديده است، شگفتا! كه اقدامات فريبكارانه و اندوه سياسي مأمون را ملاك داوري و تحليل تاريخ قرار داده است! 
به هر حال، با درنگ در آثار عالماني كه به عصر ائمه(ع) نزديك بوده‌اند و نيز با توجه به روايات گوناگوني كه به بعضي از آنها اشاره خواهيم داشت، اين نظريه نمي‌تواند مستند و قابل قبول باشد. بنابراين، آنچه ميان حديث‌شناسان و تاريخ‌نگاران از اتقان و استحكام برخوردار است و روايات نيز بر آن گواهي مي‌دهد، اين است كه شهادت حضرت رضا(ع) به وسيله انگور يا انار مسموم بوده است. 
احمد امين پس از اين كه در مورد حضرت، مرگ طبيعي را مي‌پذيرد، مي‌نويسد: «بنابر قراين و شواهد، اگر حضرت را مسموم كرده باشند، به وسيله فرد يا افرادي غير از مأمون صورت گرفته است.» 
يكي ديگر از نويسندگان در گزارش سفر خليفه از مرو به بغداد مي‌نويسد: «مأمون از مرو به سرخس آمد و در آن جا قتل فضل، اتفاق افتاد و قراين نشان مي‌دهد كه تدبير آن با خليفه بوده است، زيرا فضل به خليفه خيانت كرد و منشأ دشمني ميان او و عباسيان شد و او مي‌دانست تا فضل زنده است امكان ارتباط ميان آنها ميسر نيست. بدين جهت او را كشت و سرهاي بريده چهار تن را كه به قتل فضل متهم كرده بودند، براي برادرش حسن بن سهل فرستاد و به وي تسليت گفت و چون روز عيد فطر عازم بغداد شد، در طوس حادثه ديگري رخ داد و علي بن موسي الرضا وفات كرد و خليفه را متهم كردند كه عامل قتل اوست.»
آنگاه اين نويسنده ادامه مي‌دهد: «بعيد نيست كه عده‌اي از عباسيان هوادار مأمون به دليل اين كه از تيرگي ميان او و عباسيان رنج مي‌برده‌اند و منشأ اختلاف را ولايتعهدي حضرت رضا(ع) مي‌دانسته‌اند كمر به قتل امام بسته‌اند، تا بدين وسيله زمينه آشتي ميان آنان را فراهم كنند. از اين رو، خليفه رساله معروف خود را به عباسيان بغداد نوشت و درباره مسأله خلافت به آنان اطمينان داد.» 
اين نظريه گواه و سند تاريخي ندارد جز آنچه از كلام اربلي به دست مي‌آيد و آن نيز ابهام دارد. تنها نقطه روشني كه در اين ديدگاه ديده مي‌شود، اين است كه تا اندازه‌اي به واقعيت مسائل سياسي نزديك شده است و احتمال شهادت را، احتمال قابل قبول شناخته است.


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:امام رضا,ساعت 10:38 توسط بمانی| |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com